طهطه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

( طاهاجون .نفس دل مامان وبابا ) nahalakema

شب یلدا

طاها!پسرم !امشب اولین شب یلدای زندگی توست همگی خونه باباحسین دور هم جمع شدیم وبرای تو جشن اولین یلدایتو جشن میگیریم الهی سالیان زیادی بتوانیم در کنارتو روزگارشادوخندانی داشته باشیم..............مامان اعظم ...
1 دی 1390

بدون عنوان

طاهای نازنینم الآن ٥٨روزی هست که من وتو مادر وپسریم چه روزهای خوب ودوست داشتنی داشتیم وداریم وخواهیم داشت این چند وقت که تورادر آغوش داشتم چون خودم به آرزویم رسیدم برای همه ی اونایی که ارزوشو دارن دعا میکنم که خدا نیز آنان را به آرزویشان برساند.باری خدمت گل پسرم عرض کنم حالا که گاهی از شبها باعث بی خوابی ویا کم خوابی من میشوی وگاهی تا پاسی از شب بیدارم می فهمم که مادر شدن چندان هم آسان نیست از این رو به همه ی مامانای نی نی های آینده میگم که خودشونو برای همه چی آماده کنند گاهی بی خوابی گاهی کم اوردن وقت گاهی از همه چی فاصله پیدا کردن وگاهی باید بخاطر بچه از مهمونی ودیگر کارها دست بکشین بخصوص اگه نی نی تون تو شش ماه دوم سال بدنیا بیاد که دیگه...
19 آذر 1390

ولیمه دکتر طاها

آقا طاهای عزیز سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد اگر از احوالات پدرومادرتان جویا باشید باید خدمت شما عرض کنیم که خوبیم لقمه نان حلالی داریم ودر زندگی مان روزگار میگذرانیم شما چطورید پسر بابا ! هوای زندگی را داشته باش همین یکساعت پیش بود که شما بدنیا آمدید نه........ ببخشید یک هفته ی قبل اما نه....منو ببخش پسرم شما یک ماه  هست که مهمان مایی که نه صاحب مایی اصلا صاحب خانه شده ای صاحب قلب وروح وجسم وجان مایی که خود مایی  عمر زود میگذرد بقدری از داشتن تو خوشحالیم که نفهمیدیم همین یکماه چگونه گذشت برایت نامه نوشتم که بدانی چقدر عزیز مایی وهم اینکه نگاهی داشته باشم به سالهای آینده که...
23 آبان 1390

در سی روزه گی

آقاطاها تفس مامان سلام پسرم عسلم نوگلم این روزا که شما کم کم داری بزرگتر میشی باید داناتر بشی مامانو اذیت نکنی تو که کاری نداری جز خوردن وخوابیدن وکار سومت هم که معلومه اجابت مزاج ویک  مامان پرحوصله هم که دائما دست به سینه منتظر ونگران اون کار شما .........نه بابا پسرم کار بدی نمیکنه که من نگران باشم همه جودرهمه حال در خدمت پسر عزیزم...حالا دیگه خودم به تنهایی کارای پسرمو میکنم امروز  من وتو پسرم برای اولین بارتو خونه تنها بودیم دیشب هم که شما تاج پسر تا صبح مارو مهمون چهره ی زیبات کردی ونه خودت خوابیدی نه گذاشتی ما بخوابیم آره.... دیگه همینه مادر شدن زحمت داره وبی خودی بهشت را زیر پای مادران قرار تداده اند باید سختی کشی رنج بکشی...
21 آبان 1390

پسرم سی روزه شد هورا........................................................

شمع وچراغارو روشن کنید آقا طاهای ما سی روزه شد به مناسبت سی روزه گی شما گل پسر، بابای من میخوان یک مهمونی که از قدیم ندیما رسم بوده بنام حمام زایمانی وهمچنین شما اولین نوه را عقیقه کنند دست باباحسین درد نکنه خدا بهشون طول عمربده که به این ترتیب باز فامیلارو دور هم جمع میکنند وصله ی رحمی نیز انحام میشه  حالا پسرم کدوم لباستو میخواین بپوشی کدوم آرایشگاه ببرمت نه.....نه...پسر من بدور از این کاراست وخودش هم نازه وهم پاک ومعصومه . ضمنا بهت بگم که ما یک هفته بود بخاطرختنه ی شما گل پسر خونه ی بابای من تلپ ........که نه جلوس کرده بودیم وامشب اومدیم خونه ی خودمون که برای شما لباس برداریم تا روز مهمونی مرتب باشی ...
21 آبان 1390

مراسم .......................

سلام پسر بابا امروز چه روز سختی بود امروز من پدر دادم در اومد چه برسه به تو ............امروز شما26روزه که پیش مایی وطبق مشورت با بزرگامون قرار شد که شمارو..............آخ .............نه نمیتومنم بگم...........ما مشهدیها میگیم وقتی بچه ای را به اصطلاح بخواهند مسلمونش کنند میگیم می خواهیم دستش را حلال کنیم یعنی همان مراسم ختنه کنان شما پسر بابا امروز انجام شد باباجون بهت بگم که صبح با عزیز یعنی٠مامان خودم وشما رفتیم برای همون کار شرعی که برای هر شازده پسری لازمه خدا میدونه که من چه حالی شدم چه برسه به تو الهی فدات بشم خوب شد مامانتو نبردیم من که جیگرم سوخت وقتی صدای جیغ بنفش تورو شنیدم به خودم خیلی فشار آوردم که تحمل کردم وصدایی ازم درن...
17 آبان 1390