طهطه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

( طاهاجون .نفس دل مامان وبابا ) nahalakema

سوره ی طه

 سوره طه بیستمین سوره ی قرآن ومشتمل بر 138 آیه میباشد که: دعای حضرت موسی آیات ٢۵ تا ٣۵ : قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی / وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی / وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی / یَفْقَهُوا قَوْلِی / وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی / هَارُونَ أَخِی/ اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی / وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی / کَیْ نُسَبِّحَکَ کَثِیرًا/ وَنَذْکُرَکَ کَثِیرًا/ إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا گفت پروردگارا سینه‏ام را گشاده گردان / و کارم را براى من آسان ساز / و از زبانم گره بگشاى / [تا] سخنم را بفهمند / و براى من دستیارى از کسانم قرار ده / هارون برادرم را / پشتم را به او استوار کن / و او را شریک کارم گردان / تا تو را فراوان تسبیح گو...
24 مهر 1390

اولین شب زندگی با تو

چه شب زیبایی !خدایا خیلی به ما لطف کردی وبهترین شب زندگی را با پسرمان به ما هدیه کردی پسری آرام ودرکمال صبوری شب را در کنارمان بودی وبه زندگی مان معنای زیباتری دادی  آره پسر بابا دیشب ملائک تا صبح مواظبت خاصی از تو داشتند تا تو با این دنیا خوی بگیری وعادت کنی ومن ومامان ومامان بزرگ که دیشب مارا همراهی کردند با تو انس گرفته ولحظه به لحظه با یک تکان خوردن تو مرتقبت بودیم درحالیکه خداوند تیز به شما نوزادان توجه بیشتری از بندگانش دارد  خدایا تورا صدشکروصدسپاس که به ما فرزندی سالم هدیه کردی  خدایا به ما کمک کن که در تربیت او موفق باشیم  آره پسرگلم باباحسین (بابای خودم )که الهی 120 ساله بشن  امشب میرسند وم...
24 مهر 1390

مراسم نامگذاری

خدایا توراسپاسگزاریم که به ما فرزندی نیکو عنایت فرمودی بارالها صد شکر وصد سپاس که فرزندمان سالم وبا سلامتی کامل پا به این دنیا گذاشت . خداوندا به او نظر خاص داشته باشواورا از بندگان صالح خودت قرار بده پسرم! امروز پدر من که بعدا اورا باباحسین می خوانیش به همراه مادر وعموهای تو ودایی جونا به دیدن تو آمدند که البته بابا م گوش تو را با صوت دلنواز اذان آشنا کردند وپس از آن به رسم ادب وشرط احترام از  باباجون حسین خواستیم که برای نام تو اسمی را انتخاب کنند آخه پسرم ما برای پدر ومادرمان احترام خاصی قائل هستیم وپدرم  گفتند هرچه خودتان میدانید فقط اسمی که بقول معروف عامه پسند وخداپیغمبری باشد همگی وارد...
23 مهر 1390

متولد شدن پسر عجول بابا یی و مامانی

شمع و چراغا رو روشن کنید            همه ی شهر و خبرکنید   نی نی عجول ما       اومده به دنیا      ای بابا ای پسر   :    چرا اومدی بی خبر ؟؟؟     نذاشتی کفش و کلا کنیم ؟     مامان بزرگا رو خبر کنیم؟؟؟؟        هنوز کاراتاقت تموم نیست !! از کالسکه و کریر خبری نیست !!! عیبی نداره بابا جونم قربون اون قدمت برم !!!!  مامانو  تو حیرت گذاشتی  !!!! امروز پسرم تاج سرم , قند عسلم در هفته اول ماه نه قدم رنجه فرمودین و با یک ورود غیر منتظره همه رو شوکه کردی !!!!!! اره بابا جون   این جوری خوب همه رومتوجه خودت کرد...
21 مهر 1390

خبرخوش

سلام عزیزدلم .............خبرای خوش دارم برات ...همبازی ناز اومده برات .کفشاتو پات کن ......چشاتو باز کن  .......یه نی نی ناز اومده برات آره پسرم درست حدس زدی ..زندایی جون یه پسر گل آورده .دل همه رو برده حالا همگی از عمو ودایی چشم انتظار تواند .توهم مامان جون یه کمی نازکن براشون ...چونکه تو اولین نوه پسری .........داری میای با اطوار وادا .............. آهای باباجونی .مامان جونی آماده اید؟خوب برای گل پسرم بگم یا نگم آخه مامان جون خودت فهمیدی دکترم چی گفت؟ گفت همین روزا تا آخر برج شایدم بری وسطای برج تو ماه آبان کفش وکلاه کنی بیای دست وپاتو جمع کنی بیای دوهفته ی دیگه تاریخ اومدنتو میگه آهای................... عمه جونا دایی جونا عمو...
19 مهر 1390

بدون عنوان

سلام به عزیز دلم , چطوری پسر بابا ؟ دارم سعی میکنم شبها زودتر  بیام خونه تا هر وقت بدنیا اومدی بیشتر پیشت باشم. خیلی دوست دارم اسمت رو کوروش بزارم, اما نمی دونم بقیه چه نظری برات دارن ؟؟  در ضمن امروز با مامانی رفته بودین دکتر!!!!
18 مهر 1390

تو نزدیک منی

پسر مادر قبلا به تو گفته بودم که تو با آمدنت صفا بخش خانه مان خواهی شد به تو گفته بودم که من وتو تا ابد پسرومادر خواهیم ماند وگفته بودم که من وبابایی چقدر لحظه شماری میکنیم ...... واکنون می دانم که تو به زودی زود به ما ملحق خواهی شد تو بگو  تو بگو که الآن چه حالی داری  تو بگو چه میکنی تو در سرزمین تاریک وبی نوری هستی یا غرق در  شادی وشعفی؟ نمیدانم ...خیلی سعی کرده ام باب طبع تو باشم بابت هرتکان خوردنت خدا را شکر کرده ام  پسرم صدای من را تشخیص میدهی؟  با صدایم آرامش داری ؟بعدها این صدا برایت لالایی خواهد خواند  وقتی برایت قرآن می خوانم آرام ودر کمال ساکن بودن قرار م...
16 مهر 1390

تزریق واکسن

امروز جونم برای شما گل پسرمون بگم که با باباجون واکسن زدیم وکمی پیاده روی کردیم واومدیم خونه جون من دیگه مثل قبل نمی تونم  راحت تر راه برم این روزا باید بیشتر حواسمو بدم به رساندن ویتامینهایی به تو  تا برای رشد  سلولهای عصبیت دقت بیشتری کرده باشم  البته همه چی دست خداست ما بنده ها  چکاره ایم!!!!!!!!!!!! پروتئین اسید فولیک  آهن  کلسیم  شیر وغیره..... ...
24 شهريور 1390

تو چه شکلی هستی؟

  صبح که ازخواب بیدار میشم : برات قرآن میخونم ودعات میکنم این روزا همش تو این فکرم که تو شبیه کی هستی ؟ شکل بابایی چشم درشت سبزه اما دلی چون آینه شکل عموها اونایم سبزه اما بانمک  شکل عمه جونا خوشگل وناز وخواستنی  شکل دایی جونا  اونایم با دلی دریایی  شکل مامان من صورت سفیداماپوستی آفتاب خورده شکل بابای بابایی  مومن وباخدا   یا شکل ماما بابایی واییییییییییییییییییییییییییی چقدر فکر کنم بیا  دیگه عزیزدل من،هرچی که باشی سالم باشی ...
21 شهريور 1390