صحبت مادر وپسر
پسرم این روزها که تو داری بزرگتر میشوی ودر ماه هفت با مادر همراه میشوی خیلی آرامتر شدم وصبورانه روزهای سنگینی را میگذرانم من این روزها حسابی دلم برای آمدنت تنگ شده دلم میخواهد هرچه زودتر تورادرآغوش بگیرم درون لحظه لحظه ی زندگیم تورا کم دارم وسخت منتظرت هستم آخه عزیزم این احساس مادرانه ی من است که برای آمدنت ثانیه شماری میکنم گرچه میدانم با خودت نور وصفا می آوری ومن مادری خواهم بود که برایت از جان مایه خواهم گذاشت وعلی پدرت این مرد زندگیم وبهتر از جانم هم نیز! ما هردو خوشحالیم از اینکه تا سه ماه دیگر حتما تورا درکنارمان خواهیم داشت خودت چه ؟آیا توهم خوشحالی ؟ ...
نویسنده :
مامان اعظم-باباعلی
16:47