طهطه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

( طاهاجون .نفس دل مامان وبابا ) nahalakema

21مهر1391

طه عزیزم ،دلبندم،پاره تنم امروز یکسال از باتو بودن میگذرد تولدت مبارک امروز که این خطوط را می نگارم به آینده تو فکر میکنم که امیدوارم سرشار از موفقیتها وشادی باشد پسرم خیلی دلم میخواهد که بتوانم برایت کاری بکنم که فردا خیلی راحت بتو بگویم پسر بابا برایت این کار بزرگ را انجام داده ام یا فلان جا برایت اندوخته ای گذاشته ام برای روز مبادایت. ولی پسربابا . به این نتیجه رسیده ام که آنکه تورا به ما ارزانی داشته خودش قبل از من هم به فکرتو وروزی تو وآینده ی تو بوده وهست وخواهد بود.پس برای چه نگران باشم ؟ اما میماند تربیت تو .که نه فقط تربیت که جایگاه خانواده ودامن مادری پاک وبی آلایشت که به حق...
21 مهر 1391

بابا علی تسلیت !

طه نازنینم میدانی که نعمت پدر داشتن چه نعمت بزرگیست الهی همیشه با بابایی بزرگ بشی تعجب نکن پسرم آدم در هر سنی نیاز به پدر داره دیروز چهارشنبه بابا حسین یعنی پدربزرگ شما که خودش مرد خداست پدرش را پس از طی چند سال پذیرایی بسیار عالی در حالیکه او هم مردی مومن وپرهیزگار بود از دست داد به باباعلی تسلیت میگیم که پدر بزرگش فوت کردندبه باباحسین هم تسلیت میگیم که پدرشونو از دست دادند خدایا جمیع مومنین ومومناتت را بیامرز وماهم که به آنان می پیوندیم ببخش وبیامرز ...
13 مهر 1391

طه بیمارشده

طه عزیزم .جان مادر چندروزیه که شما پسرگلم دچار حال تهوع شدی هرچی میخوری بالا میاری بردمت دکتر گفت ویروسه که الآن تو این فصل وجود داره پرهیز نداره هرچی خواست بخوره اشکالی نداره حالا سه چهارروزه که اینطوری هستی سرشب رفتیم تا عنبرون .توهم گرسنه بودی بیسکویت مادر را با خوشمزه گی میخوردی بعدکه تشنه ت شد کمی چای ولرم بهت دادم خوب خوردی . دیگه کم کم راه افتادیم باز تو ماشین همه رو بالا آوردی هردوتا مامان بزرگاتم مسافرتن حالا شماها که میخونین بگین چکارکنم چی بهش بدم ناگفته نمونه که دو روز اول اسهال هم بود که حالا بهتر شده فقط نگران بالا آوردن بچه م هستم راهنماییم کنین. ...
22 شهريور 1391

اسباب بازی بچه های این دوره زمونه

باتوجه به الطاف بیکران آقا طه وخراب شدن موس یک موس بی سیم گرفتیم که موردعنایت طه خان قراربگیرد   در یک آن دیدیم بابا جعبه موس غیبش زد چی شد چی شد آقاطه خنده ای بلند مهمانمان کردند که یعنی بله کارمنه ! اول هم یک لقمه کاغذ جلد موس را نوش جان فرمودندتاما حساب کار دستمان بیاید بعدهم برای اینکه از دلمان در بیاورد اینطوری........... که ماهم کلی خندیدیم حالا شما پیداکنید موس را! نکند تناول کرده باشید آقاطه؟ ...
5 شهريور 1391

تو با چشمنت می خندی بابا!

چشمهایت که می بیند  آرامشی در وجودم احساس میکنم ومیگویم خدایاتورابخاطر این هم نعمت که دروجود پسرم ارزانی داشتی سپاس لبهایت که می خندد دلم غنج میرود     خدایا میدانم که حواست به مابود تورا صدشکروصدسپاس ...
5 شهريور 1391