طهطه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره

( طاهاجون .نفس دل مامان وبابا ) nahalakema

فرهنگ لغات آقا طه

مم یعنی غذا  دو دو یعنی گربه  اد یعنی بده  ب ب یعنی به به  اووووووووووووه یعنی داغ  هه هه هه یعنی غذا داغ بود دهنم سوخت آه آه آه آه یعنی غذا تند بود  آدا آدا وقتی بخواهد کسی را صدا بزند  بابا ! بابا! یعنی همان بابای خودش وهمه کسانی که او می بیند بابا هستن حتی دختر همسایه را هم بابا با حالت تعجب صدا می زند  ماما همان مادر خودش است این گل رز تقدیم به مادرم   ...
13 اسفند 1391

دلخوشی هایم کم نیست

وقتی که کتباب در دست میگیری........  وقتی با دست خودت غذا میخوری... وقتی که دوست داری روی کولم باشی وراه بروم وقتی با دستت چیزی را در هوا می چرخانی  وقتی با دیدن لواشک دهانت آب می افتد ومی خوری وقتی که قدت به طبقه ی پنجم دراور میرسد ...
9 اسفند 1391

فکرمیکنم همه ی بچه ها این کار را دوست دارن؟

خدایا تو را سپاس که فرزندم حرکت میکند راه میرود عقل وهوش سالم دارد اشکالی نداره بزار شلوغ کنه داره بازی میکنه داره همه چی را تجربه میکنه بچه با بازی رشدمیکنه اونجوری نیگام نکن پسرم راحت باش من مادر وظیفمه جمع کنم شما راحت باش طه جون نگران نباش آخه طه جون عادت داری وقتی می خواهی یک کاری انجام بدی که باب میل همه نباشد اول به سراغ آن محدوده رفته وبعد زل میزنی تو چشمای طرف مقابلت وبا کمی لبخند شروع میکنی به شیطنت خاص خودت ...
8 اسفند 1391

شب عروسی عموحسن

  پسرعزیزم شب عروسی عموحسن به تو خیلی خوش گذشت توبقدری رقصیدی که خانم دی جی سروصداش در او مد وبهت اخم کرد که تو بری کناز ولی تو اصلا تحویلش نمی گرفتی وکار خودنو میکردی ...
5 اسفند 1391

تولد بابام

اول اسفند تولد بابای نازنینم مبارک باشه بابایی دوستت دارم باشد روزی برسد که بتوانم خودم روزتولدت را برایت سورپرایز کنم   چاکرتیم باباعلی ...
5 اسفند 1391