طهطه، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

( طاهاجون .نفس دل مامان وبابا ) nahalakema

بدون عنوان

یکی بود یکی نبود یک پسرگلی بود بنام آقا طه یک روز بزای هواخوری بردمش تو حیاط  واز آلبالوهای درخت تو خونه یک آلبالو چیدم وگذاشتم نزدیک دهانش اینم عکس العمل این شازده پسر ما... نمیدونم معنی این کارش چی بود   شما میگین داره ازم تشکر میکنه ؟ آره بابا داره تشویقم میکنه     وبعدشم کم کم بهانه جویی و........ وبالاخره لا لا لا للللللللللللللللللااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااوقت بخیر ...
8 تير 1391

طه پسر شب زنده دارم.......

شاپسر مادر طه جان ! سلام وصدسلام به پسر شب زنده دارم...... چندروزیه شما............آقاپسرگل  سینه خیز میکنی و دستتو به میز شیشه ای میگیری ومیخوای که بلند بشی واین کا رتو که خیلیم بهش علاقه داری دست انداختن به پایه میز وگاهی سعی میکنی خودتو آویزون میز بکنی خطرناکه ماهم برای همین میز رو به طبقه بالای خونه یعنی خونه عمه عسل منتقل کردیم چون میز شیشه ایه وترسیدم که به لبت بخوره الآن ساعت یک نصفه شبه وشما شازده پسر تازه اول بازی وسرگرمیته وبابایی که خسته ست وصبح باید بره سرکار بخاطر تو بیداره وداره با پسرش بازی میکنه آخه تو عزیز دلشی نفسشی قند عسلشی پسر نازشی وگاهی تا نیمه شب برات لالایی میخونه من وتو مامان جون باید قدر بابایی رو بد...
7 تير 1391

جلوی آینه

  گذاشتمش جلوی آینه خودشو دیده ذوق میزنه ومرتب میگه د د د د د دیعنی اینکه این منم میگم پ ن پ داداش دوقلوته میحواد تنها نباشی رفته اونور تا باهات بازی کنه       ...
30 خرداد 1391