زیباترین آوای تو پسرم..............بابا
خدایا توراسپاس که به من فرزند سالمی عطا نمودی
پسرم دیشب یکی از بهترین شب های زندگیمون بود
آخه دیشب بابارو کلی خوشحال وذوق زده کردی
اولین آهنگ موزون زندگیت را سرودی
شاپرکهارا به شوق آوردی
آنان رقص کنان گرد دیوارهای حیاط زیبایمان می چرخیدند
حتی قناری مان با تو هم آواز شد
تو بهترین نغمه را بر لبانت نشاندی
وقتی بابایی درب خانه را باز کرد که به حیاط برود
با آهنگ زیبایی که از لبان تو تراوش کرد برگشت
ومات ومبهوت سرجای خودش ایستاد
آخه نفسم تو به یکباره آواز سردادی که این رسم
همه ی بچه های همسن توست که با خودشان
حرف میزنند وآواهایی نه چندان بامعنا سر میدهند
ولی این صدای تو بود که در میان آن آواها گفتی با با
پدر به یکباره سر جایش میخکوب شد ومرا خطاب کرد
شنیدی؟ طاها مرا صدا زد گفت بابا
حالت چهره ی بابادیدنی بود این را وقتی پدر شوی میفهمی
نمیدانی چه لحظه ی باشکوهی برای یک پدراست
که اولین بار آن کلمه رابشنود
خودم هم دوست داشتم که تو اولین کلمه ای را که یاد میگیری بابا باشد
ناخود آگاه به یاد مدرسه ودرس وکتاب افتادم کی باشد
که تو بتوانی با خواندن کلمه بابا این شوق را دوباره برای
بابا زنده کنی دیری نخواهد پایید
به امید آنروز
تو در هفت ماه وهفده روزگی باباراصدازدی واین یکی از زیباترین مراحل زندگیت بود که نشانمان دادی